انتظار

ساخت وبلاگ

هنوز دستم به نوشتن می رود مثل آن سالهای دور نکند آنقدر دیر بیائی که دیرشود ...هنوز شبها به امید گرمای نفست می خوابم وصبحها به امید طلوع چشمانت بیدار می شوم .هنوز منتظرم وامیدوار.برای آمدن دیرنکن .دیگر دلم طاقت نمی آورد.دیگر ترکهایش را نمی شود پنهان کرد.همه فهمیده اند .چشمانم بدجور حرف می زند وقتی اسم تو می آید .به فکر آبرویم باش.می خواهم از امروز فکر کنم فردا می آئی.می خواهم از امروز فکر کنم تمام این سالها عاشقم بوده ای.می خواهم از امروز فکر کنم قلبت برای من جادارد زیاد!

می خواهم از امروز فکر کنم تو فردای منی

نیلوفرآبی...
ما را در سایت نیلوفرآبی دنبال می کنید

برچسب : انتظار, نویسنده : نیلوفر loutous بازدید : 314 تاريخ : دوشنبه 16 / 5 ساعت: 12:32